نویسنده: دیوید نیوِن
ما هفتهاي يک بار در همايش پروفسور برايان لانگ حاضر ميشديم. موضوع مورد بحث، از قبل مشخص نبود. دليل اين گردهمايي، آمادهسازي براي تحقيق ساليانهاي بود که بايد در طي ترم تحصيلي انجام ميگرفت. همه مقالاتي را دربارهي موضوعاتي که خودمان انتخاب ميکرديم مينوشتيم. ما 20 نفر بوديم و موضوعات مختلفي ارائه ميشد. دانشجويان دربارهي حقوق مدني مؤسسهي جانسون، طولاني بودن ساعات درسي روزانهي دانشآموزان دورهي ابتدايي يا در اينباره که آيا کامپيوتر ميتواند آهنگ بسازد، مطالبي را عنوان ميکردند. دليل ديگر اين گردهمايي ترغيب و تشويق دانشجويان به تحقيق دربارهي موضوعاتي بود که خود به آن علاقه داشتند. براي انتخاب موضوع، هيچ اجباري در کار نبود. پروفسور هيچگونه اطلاعاتي مثلاً دربارهي ليندون جانسون يا حق و حقوق کودکان 7 ساله نميداد. او از ما ميخواست زحمات سفر را تحمل کنيم، هر کدام به جاهاي مختلفي برويم و سپس نتايج حاصل را مورد بررسي و ارزيابي قرار دهيم. اين همايش در پي کشف مطالب غيرمنتظرهاي بود که با تعهد و جديت دانشجويان به دست آيد. ما دائم در حال بررسي و يادداشت نتايج بدست آمده در مورد موضوع تحقيق بوديم. پروفسور در کلاس از ما دربارهي پيشرفت و نتايج تحقيقاتمان سئوال ميکرد يا اين که چه چيزي ما را به هيجان آورده يا به چه بنبستهايي رسيدهايم و تقريباً همهي ما با هيجان بسيار دربارهي آنچه که با آن برخورد کرده بوديم يا کتابهايي که مطالعه کرده بوديم، صحبت ميکرديم. اگر ندرتاً دانشجويي پيدا ميشد که کارش را خوب پيگيري نميکرد و پيشرفتي در کارش نداشت، پروفسور بسيار ناراحت ميشد و پافشاري ميکرد که او حتماً يک گزارش تازه ارائه کند. پروفسور براي عدم انجام وظيفه، اغماض و گذشتي نداشت. او بارها به ما گفته بود که دانش چيزي نيست که به سراغ شما بيايد و خودش را به شما تحميل کند. اين پروژههاي تحقيقاتي براي پروفسور، فقط موقعيتي براي آموزش موضوع مورد بحث نبود، بلکه او ميخواست که ما خودمان را بهتر بشناسيم و توانايي خودمان را- طي مأموريتي مهم که ميتوانست نتايج خوب يا بد داشته باشد يا پسرفت و پيشرفتي به دست آيد- بالا ببريم. اين که کامپيوتر بتواند آهنگ بسازد يا نه، زمان کلاسهاي دورهي ابتدايي اضافه يا کم شود، براي پروفسور اهميتي نداشت. آنچه که او را به هيجان ميآورد اين بود که پروژههايمان را در حد تواناييمان اجرا کنيم. او متعقد بود که اگر الان شما در اجراي اين پروژهها ناتوان باشيد، هيچ وقت ديگري هم نخواهيد توانست ولي اگر از پس انجام آن برآييد، بعد از اين هم موفق خواهيد بود.
او ميگفت در دنياي کنوني که پر از چالش و مبارزه است، هيچکس به شما کمک نخواهد کرد و اين خود شما هستيد که با سعي و تلاش از مبارزات پيروز بيرون ميآييد.
زماني که من تحقيقاتم را براي نوشتن کتاب «100 راز ساده موفقیت در کسبوکار» شروع کردم به فکر کلاسهاي پروفسور لانگ افتادم و گفتههاي او را دربارهي عوامل لازم براي خلق يک پروژهي تحقيقاتي خوب، مدنظر قرار دادم.
من هزاران مقاله و سخنراني از انسانهاي موفق را مورد مطالعه قرار دادم و دريافتم که دانشمندان يک سري تجربيات، اصول و باورهايي را کشف کردهاند که براي رسيدن به موفقيت لازم است.
کتاب «100 راز ساده موفقیت در کسبوکار» نشاندهندهي تلاش دانشمندان است که رموز موفقيت را در تمام جوانب زندگي مورد مطالعه قرار دادهاند و من 100 مورد آن را در کتاب «100 راز ساده موفقیت در کسبوکار» آوردهام؛ هر مبحثي مرکز ثقل نتايج عملي به دست آمده است و به دنبال آن مثالهاي واقعي از اشخاص حقيقي و همچنين نصايح مفيدي که بايد مورد استفاده قرار گيرد تا شانس موفقيت را در زندگي بالا برد.